لزلی با من تماس می گیرد و به من می گوید که این بچه دو بچه یورویی وحشی را با خود همراه کرده است و او می خواهد من با دوربین خود به آنجا بروم. به محض دریافت آنجا و دیدن بیانکا و اولیویا ، خوشحال بودم که حاضر شدم. این دوتایی بور و قهوه ای تیره پر زرق و برق بود. قوطی های شیر طبیعی شاد و الاغ های حبابی گردی که مایل به سوراخ شدن روی فیلم هستند. تصمیم گرفتم مسئولیت شرایط را به عهده بگیرم و از خودم لذت ببرم. من به دختران دستور دادم تا زمانی که به آنها نگفتم در شلنگ او غرق نشوند. تنها کاری که می توانستند بکنند این بود که با زبان کنار بیایند. همانطور که می توانید تصور کنید ، این کار لسلی را دیوانه کرد. او مطمئناً یک بار آنها را مکیده و دیگری شروع به مکیدن او کردند. او هر دوی آن دختران را لعنت کرد تا آنها نتوانند مبلغ بیشتری بگیرند. اینجا بسیار سرگرم کننده است. بهش خوش بگذره می دانم که خواهی کرد.