لنا پل ناراحت شد! شرکت Jmac سطح کف را خراب کرد. حالا این پسر بیست دقیقه دیر کرده بود. به جای جدی گرفتن او ، مدام به انبه هایش خیره می شد. وقتی این نوزاد با او در این مورد روبرو شد ، jmac صراحتا گفت که او این پنترونها را می خواهد. و حدس بزنید اگر smth را به زیبایی درخواست کنید ، معمولاً آن را دریافت می کنید. بنابراین او آنها را مکید سپس او را مکید. بعد سوراخ الاغش را لیس زد تا اینکه بالای سرش رفت. Jmac یک بچه گوشتی است ، در مدتی که او سوار او می شد ، فقط Lena را بلند کرد و او را با عقاب پهن در هوا نگه داشت. در حالی که او را لعنتی می کند شهرهای طبیعی زرق و برق دار او به چپ و راست و بالا و پایین می پرید. او او را بغل ، به سبک سگ کوچولو و از بالا حفر کرد تا اینکه بالاخره به سراغ همه بچه هایش آمد.