لارا هر روز شنبه مثل آن عزیز مشغول آموزش بود. اما برای اولین بار ، او با مربی خود در خانه تنها ماند. لارا نمی تواند متوجه شود که هر بار که بروس برای او سخنرانی می کرد ، آن مرد سختی عصبانی می کرد. در این روز او سرانجام باید به تکانه های خود واکنش نشان دهد. با پایان یافتن درس مطالعه ، لارا دست به دامان شد و بروس را با رامرود گرفت. هنگامی که آلت تناسلی او را در تختخواب مکید ، نگاه دقیق تری به او شد. سپس لارا شلوار خود را به پهلو کشید تا لوگوی تنگ ، صورتی و 18 ساله خود را نشان دهد. بروس دیگر نمی توانست مقاومت کند ، بنابراین به لارا درسی داد که مانند هیچ درس دیگری نبود. با پوشیدن لباس از روی شلوار او ، بدن جوان فاش شد و همه رزروها کنار گذاشته شد ، زیرا بروس آن گربه را محکم کوبید. لارا حتی اعتبار بیشتری دریافت کرد ، زیرا تقدیر او را به چانه برد.