لانا برای انجام یوگا در اتاق نشیمن در حال کشش است. این نوزاد فکر می کند در خانه تنها است و کاملاً برهنه می شود. میک وارد او می شود و بی سر و صدا تماشا می کند. آن مرد شروع به نوازش به بدن برجسته خود می کند. او گرفتار می شود اما توضیح می دهد که او نمی تواند به خودش کمک کند. او تصمیم می گیرد کمی شادی با او داشته باشد. او را روی تخت می اندازد و شروع به بلعیدن دم دستی اش می کند. این همه چیزی است که او می خواهد. او سوراخ تقدیر خود را روی دیک او می مالد و از او می خواهد که آن را به الاغش بچسباند. آنها از نظر مقعدی شگفت انگیز هستند و او نمی تواند فریاد خود را متوقف کند. او نمی تواند بدون آن زندگی کند. تا زمانی که بار زیادی در سوراخ صورت خود وارد نشود ، نمی ایستد.