کایلی راکت در حال لذت بردن از بازی های صحنه ای خود است وقتی که آن بچه بچه ناخواسته برادر ناتنی اش را از چرت خود بیدار می کند. این عصبانی سر او فریاد می زند و می گوید که قرار است تکالیفش را انجام دهد و حتی تهدید می کند که به پدرش می گوید. او از او می خواهد همه چیز را نگوید. پیتر به ایده ای می اندیشد. برای اینکه گلو را بسته نگه دارد ، او می خواهد دریافت کند تا او را مجبور کند. او او را به خاطر انجام ندادن تکالیف به او نشان می دهد و سپس او یک دهان شگفت انگیز به او می دهد. او برهنه می شود و بیلی بونگ های شاد و الاغ شگفت انگیز خود را نشان می دهد. آنها قبل از اینکه او بار عظیمی را در سراسر چهره شیرین او پخش کند ، چندین ژست می گیرند.