کریستن از سامی ، هایدن و شیلا دعوت کرد تا یک مدل پیاده روی پیاده روی را آغاز کنند. نازكاران در طول مسیر قدم زدند و از مناظر و دیگر مناظر لذت بردند. آخرین مقصد آنها یک آبشار خلوت بود که در بدو ورود ، کریستن انگیزه پنهانی خود را برای پوشیدن حداقل لباس از دختران نشان داد. آن دختر بچه اعتراف کرد که می خواهد در کنار آبشار یک جشن لعنتی داشته باشد ، قبل از اینکه بتواند یک کلمه دیگر بگوید ، سمی شلوارش را درآورد و شروع به مالیدن پای خز خود کرد. دختران همه این کارها را از لیسیدن بیدمشک تا بیهوشی انجام دادند ، هایدنالس از کوله پشتی خود چند دیلدو بیرون آورد که این امر را به سطح دیگری رساند.