کریسی لین از دوست پسر تازه اش رایان دریلر بسیار هیجان زده است. این نوزاد نمی تواند انتظار داشته باشد که او را با خواهر ناتنی اش ، برندی لاو ، آشنا کند. اما یک بار که روز فرا رسید ، برندی ایده متفاوتی در مورد نحوه شناخت او داشت. او به سرعت جواب داد و به رایان رفت ، رایان را به داخل کشید و شروع به مکیدن شیرینی خود کرد و از خواهر ناتنی اش متوجه شد که چه اتفاقی می افتد. سرانجام ، او حتی بیشتر از این نیز با خود برد. برندی او را روی بالغ پرت کرد و او را مجبور کرد شکافش را بخورد. کریسی در مرکز خوردن گربه اش متوجه شد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. او پرش کرد و عمل را شکست. کریسی تصمیم گرفت به رایان درس بدهد. او را روی تخت انداخت و از او خواست تا گربه اش را بخورد. در نهایت ، کریسی برندی را ملحق کرد و او را مجبور به مکیدن خروس کرد. از آنجا ، آن 2 خانم باشکوه با دوست پسر کریسی راهی شدند و او را در چندین حالت مختلف لعنتی کردند. ترک های مرطوب آنها در هر ضربه کشیده شد و سرانجام خروس او را خشک کرد و روی صورت آنها خشک کرد.