کوکوهونتاس قلبش شکسته بود. دوست پسرش با پیامکی از او جدا شد. چه راه تحقیر آمیزی ناپدری اش از سر کار به خانه آمد. این پسر به او دلداری می داد. وقتی به این خانواده پیوست قول داد که در کنارش خواهد بود. به سمت دوش رفت. کوکوهونتاس همیشه درباره او کنجکاو بوده است. آن نوزاد به دنبال او رفت و در تمام درهای باز او را تماشا کرد. وزن 10 کیلویی او طولانی بود. در واقع طولانی. او برهنه ، مخفیانه وارد حمام شد و شروع به خودارضایی کرد. وقتی متوجه شد که او او را تماشا می کند ، چشمانش کاملاً بیرون نیامد. او به ظاهر نگاه کرد از او خواست که زیر دوش با او همراه شود. شروع کرد به زدن دیک بلندش. سپس او موقعیت سگ سگ او را گرفت و او را با صورت و خربزه هایی که روی صفحه شیشه حمام فشار داده بود ، پیچید. به اتاق خواب رفتند. او کاملاً ساخته شده بود. او می تواند او را در حال ایستادن نگه دارد و او را در هوا نگه دارد. لعنت به او در حالت پرواز سپس تعدادی سگ و مبلغ و در نهایت بزرگترین بار تقدیر در چهره او.