کیمی و خواهرش هنگام ناهار بیرون بودند که صحبت از نامزدی او شروع شد. کیمی در آستانه ازدواج با پدربزرگش و تنها فردی بود که این بچه تا به حال با او رابطه جنسی داشته است. خواهرش نیز همین کار را کرده بود و اخیراً طلاق گرفته بود. از این رو ، خواهرش فکر می کرد برای کیمی فایده ای ندارد که شخص دیگری را برای انجام این تعهد بزرگ فریب دهد. این جایی بود که لوی وارد شد. این چاب به طور اتفاقی پشت میز نزدیک نشسته بود و انتخاب شده برای این آزمایش کوچک بود. کیمی آمد و شرایط را توضیح داد. لوی وقتی دید که این دختر ژاپنی داغ و سرگرم کننده یک مادر است. این ، به علاوه این واقعیت که خواهر کیمی ظاهراً ناپدید شده بود ، زمینه ساز اتفاقاتی شد که رخ داد. آنها به محل لوی برگشتند ، و او مطمئن شد که او همه چیز را که ممکن است به دلیل بی تجربگی از دست داده باشد ، دریافت کرده است ، از جمله بار خامه ای از تقدیر به صورت. کیمی موافقت کرد که ممکن است اشتباه بزرگی مرتکب شده باشد ، زیرا انگشت نامزدی را روی انگشتش حلقه زده است.