کارلی گری در حال تدریس برانون رودز بود. او از طبیعت بزرگ او بسیار منحرف شده بود و مغز داستان سکس زوری او در فکر این بود که چگونه توجه آنها را جلب کند. او یک صفحه کاغذی را تا کرد و اجازه داد تا str8 به سمت گونی های شیر پرواز کند. کارلی متوجه شد که این پسر تمرکز نمی کند پس چرا وقت را تلف کند. این بچه بلوزش را باز کرد و سینه ها را درست روی صورتش گذاشت. وقتی شورتش را باز کرد متوجه شد که ساق بلند او بسیار بزرگ است. احتمالاً او می تواند بهتر یاد بگیرد اگر او آن را غرق کند. برانون با لیسیدن سوراخ الاغ و شکاف نازک به او لطف کرد. او به میز شیشه ای خم شد تا او بتواند از پشت به او فحش بدهد. بعد از مدتی که اسمیت دیک خود را بدون گربه هل می داد. آبشار بزرگ دمیدن. او دیک خود را به عقب بازگرداند و او را مجنون نگه داشت تا زمانی که او یک بار بیشتر دوید ، آنها به لعنت در بستر روزانه در حالت های مختلف ادامه دادند تا اینکه کارلی در دفعه های دیگر پاشید و برنون به سراغ بدن بچه ها آمد.