کارلا می دانست که اوبری به دکوراسیون خانه اهمیتی نمی دهد. اوبری روی همه اش پیاز نازک نوشته بود ، بنابراین کارلا با لبخند خجالتی اما مطلوب اوبری وارد شد. آنها لب های خود را قفل می کردند و زبانشان را به یکدیگر متلک می کردند. کارلا وقت زیادی را با چیزهای کوچک تلف نمی کرد. آن نوزاد با لباس طبیعی اوبری پایین رفت و به دنبال لیسیدن رفت. او فوق العاده خیس شد ، اما کارلا به سطح دیگری رفت زیرا هنگام استفاده از ماساژور شکاف دار مانند یک آبپاش شکسته منفجر شد. این مانع از ادامه تجمع آنها نشد زیرا آنها سالاد یکدیگر را پرتاب می کردند. آنها یکی و دیگری تقریباً هر چند وقت یکبار آمدند و دوباره به مقدار بیشتری لیسیدن دوست داشتنی دریافت سکس هندی زوری خواهند کرد.