کاچی و دوست پسرش جسی تنها در خانه بودند و تا زمانی که آنها روی تخت اتاق نشیمن قرار نگرفتند زیاد طول نکشید. اوفایا ، قدمگاه کاچی ، به خانه آمد و به طور غیر منتظره آنها را گرفت. آن نوزاد به کاچی گفت که او آنها را تماشا می کند و آنها به درس تربیت جنسی نیاز دارند. اوا کوزه های بزرگ خود را بیرون آورد ، شلوارش را درآورد سکس زوری در اتوبوس و نشان داد که یک حفره سنگین وجود دارد. او شکاف نازک خود را روی صورت جسی نشاند ، در حالی که به کاچی دستور می داد که چگونه این دستگیره را به درستی بلعیده باشد. اوا آن میله را مکید در حالی که کاچی این توپ ها را لیس می زد. سپس ، كاچی و مادر ناتنی اش به نوبه خود فحش های خود را فریب می دهند. سرانجام ، آنها یکی و دیگری درس را به پایان رساندند و دیدند که عصاره گل سرخ بر چهره های شگفت انگیز آنها جوشانده است.