وقتی بیرون رفتم و کارهای معمولی خود را انجام دادم ، وقتی با نیکیس برخورد کردم که اتفاقاً تنها بود و در حال نوشیدن اسموتی بود. خوشحالم که پسر بی ارزشی هستم و به او پیشنهاد کردم که با او شرکتی داشته باشم که آن کودک در همان ابتدا باز نمی شد ، اما بعد از کمی متقاعدکننده شل شد. پس از حدود 10 دقیقه مکالمه مینیاتوری ، من سکس زوری گروهی او را متقاعد کردم که به خانه من بازگردد و در حالی که خوشحالم او خوشحال شد که او حاضر شد بیاید زیرا این زیبایی یک عجیب و غریب است! او قبل از شروع هرگونه اقدام واقعی برایم رقص کوچکی انجام داد و سپس به من یک فلاتیو داد که برای مدتی به یاد خواهم آورد! خوش بگذره!